ز غارت چمنت، بر بهار، منّت هاست
که گل بهدست تو از شاخ تازه تر ماند ..
متن کامل غزل ‘ ز گریهْ شامو سحر دیده چند تر مانَد ‘ از طالب آملی
ز گریهْ شامو سحر دیده چند تر مانَد
دعا کنید که نه شامو نه سحر مانَد
ز غارتِ چمنت, بر بهار مِنت هاست
که گل به دستِ تو از شاخ تازه تر مانَد
دو زلفِ یار به هم آن قَدَر نمی ماند
که روز ما و شب ما به یکدگر مانَد
نهاده ام به جگر داغِ عشقو میترسم
جگر نماندو این داغ بر جگر مانَد
کنید داخل اجزای نوشداروی ما
هر آن گیاه که برگش به نیش تر مانَد
برای عزت مکتوب او به دست آرید
فرشته ای که به مرغان نامه بر مانَد
ز بس فتاده به هر گوشه, پاره های دلم
فضای دهر به دکانِ شیشه گر مانَد
ز شهدِ خامه طالب چو لب کنم شیرین
دو هفته در دهنم طعم نیشکر مانَد ..
یک پاسخ به «شعر از طالب آملی / ز غارت چمنت، بر بهار، منّت هاست»
باسلام، اگر امکان دارد معنی و تلفظ صحیح بیت دوم را (زغارت چمنت..) را بفرمایید، تشکر.