غلام دولت آنم
که پای بند یکی ست ..
ادامه خواندن “شعر از سعدی / غلام دولت آنم که پای بند یکی ست”
نظم و نثر ، جمله و شعر ، داستان و ترانه
به پای خویشتن آیند
عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری
زِ خویشتن برهانی ..
ادامه خواندن “شعر از سعدی / به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت”
مثلِ تو کیست در جهان
تا ز تو مهر بگسلم؟
ادامه خواندن “شعر از سعدی / مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم”
خاطر از مهر کّسان برداشتم از بهر تو
چون تو را گشتم تو خود خاطر ز ما برداشتی ..
ادامه خواندن “شعر از سعدی / خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو”
من کیم کانجا که کوی عشق توست
در نمیگنجد حدیث ما و من ..
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی ..
ادامه خواندن “شعر از سعدی / به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن”
عمری دگر بباید بعد از وفات ما را
کین عمر طی نمودیم اندر امیدواری ..
ادامه خواندن “شعر از سعدی / عمری دگر بباید بعد از وفات ما را”
سرو را قامت خوبست و
قمر را رخ زیبا
تو نه آنی و نه اینی
که هم اینست و هم آنت ..
ادامه خواندن “شعر از سعدی / سرو را قامت خوبست و قمر را رخ زیبا”
گر بگویم که مرا با تو
سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد
کاری هست ..
ادامه خواندن “شعر از سعدی / گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست”
من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت
و اینان همه قلبند که پيش تو لسانند
آنان که شب آرام نگيرند ز فکرت
چون صبح پدیدست که صادق نفسانند ..
ادامه خواندن “شعر از سعدی / من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت”