یک صبحِ زود
یک صبحِ زودِ قشنگ خواهیم رفت
همان طرف هاى دورِ آشنا خواهیم رفت ..
ادامه خواندن “شعر از سید علی صالحی / یک صبح زود یک صبح زود قشنگ خواهیم رفت”
نظم و نثر ، جمله و شعر ، داستان و ترانه
یک صبحِ زود
یک صبحِ زودِ قشنگ خواهیم رفت
همان طرف هاى دورِ آشنا خواهیم رفت ..
ادامه خواندن “شعر از سید علی صالحی / یک صبح زود یک صبح زود قشنگ خواهیم رفت”
من هر غروب،
غروب هر پنجشنبه
تا شبِ التماس
به جستجوی عکسِ کوچکی از تو
بالای کارنامهی سالِ آخرت
هی گنجه و پشت و رویِ خانه را
در خواب خاطره میگردم
پس نشانی تو را
کِی در هراسِ گمشدن از دست دادهام ریرا؟
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩ
ﻧﻪ ﻏﺮﯾﺒﯽ ﺁﻣﺪ
ﻭ ﻧﻪ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺭﻓﺖ ..
حالم خوب است
هنوز خواب می بینم ابری می آید
و مرا
تا سرآغاز روییدن
بدرقه می کند ..
اگر مردهای، بیا و مرا ببر
و اگر زندهای هنوز
لااقل
خطی، خبری، خوابی، خیالی
بی انصاف ..
ادامه خواندن “شعر از سید علی صالحی / اگر مردهای، بیا و مرا ببر”
به تو فکر میکنم
مثل آسمان به ستاره
و ستاره به شب
به تو فکر میکنم
مثل نقطه به خط
مثل حروف الفبا به عین
مثل حروف الفبا به شین
مثل حروف الفبا به قاف ..
به تو فکر میکنم
مثل آسمان به ستاره
و ستاره به شب
به تو فکر میکنم
مثل نقطه به خط،
مثل حروف الفبا به عین
مثل حروف الفبا به شین
مثل حروف الفبا به قاف ..
تلخ منم ..
همچون چای سرد
که ساعات طولانی نگاهش کرده باشی
و ننوشیده باشی
تلخ منم
چای یخ .. که هیچ کس ندارد
هوسش را ..
من کوچه ی خلوتی را مي خواهم
بی انتها برای رفتن
بی واژه برای سرودن
و آسمانی برای پرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتن
رها شدن ..
دلتنگ توام
پشت پرچين ارديبهشت
منتظرت مى مانم ..