دسته‌ها
شعر

شعر از صائب تبریزی / صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم

صبح در خوابِ عدم بود که بیدار شدیم
شبْ سیه مستِ فنا بود که هشیار شدیم

پای ما نقطه صفت در گروِ دامن بود
به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم ..

#صائب_تبریزی

متن کامل غزل ‘ صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم ‘ از صائب تبریزی

صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم

پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود
به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم

به شکار آمده بودیم ز معمورهٔ قدس
دانهٔ خال تو دیدیم، گرفتار شدیم

خانه پردازتر از سیل بهاران بودیم
لنگرانداخت خرد، خانه نگهدار شدیم

نرود دیدهٔ شبنم به شکر خواب بهار
عبث افسانه‌طراز دل بیدار شدیم

عالم بیخبری طرفه بهشتی بوده است
حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم

صائب از کاسهٔ دریوزهٔ ما ریزد نور
تا گدای در شه قاسم انوار شدیم ..

#صائب_تبریزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *