امروز به حالی است ز سودا دل من
ترسم نکشد بی تو به فردا دل من
در پای تو کشته گشت عمدا دل من
شد کار دل از دست، دریغا دل من ..
نظم و نثر ، جمله و شعر ، داستان و ترانه
امروز به حالی است ز سودا دل من
ترسم نکشد بی تو به فردا دل من
در پای تو کشته گشت عمدا دل من
شد کار دل از دست، دریغا دل من ..